A Land For The Square, A Space For The City(zen)!

تصویر هوایی میدان ونک، تهران (منبع: گوگل مپ)


زمینی برای میدان، فضایی برای شهر(وند)!

واکاوی قابلیت شگفت‌انگیز یک "زمین بکر" در تحول یک گره مهم شهری

منتشرشده در «روزنامه‌ی شرق» /  pdf


این قول معروفی است که شهرها، عینِ تمدن‌اَند. اما آن چه مهم است کیفیت این "تمدن" است. سِر کولین بوچانان، شهرساز برجسته‌ی بریتانیایی، نیل به این کیفیت (کیفیت محیط شهری) را خیلی ساده در گرو دو چیز می‌داند: آزادانه راه رفتن و نگاه کردن؛ این‌که با فراغ بال بتوانی در شهر راه بروی، قدم بزنی و به اطراف بنگری[1]. بوچانان کیفیت محیط شهری را در راحتی "انسان پیاده" جستجو می‌کند. این که او چه‌قدر راحت می‌تواند در شهر گام بردارد و نگاه کند. اما آزادی عابر پیاده در شهر- آن‌گونه که فرانسیس تیبالدز، طراحِ شهرِ بریتانیایی به درستی نقل می‌کند- به دو چیز بسته است: مدیریت ترافیک و چگونگی شکل‌گیری و جانمایی بناها[2]. نگاهی موشکافانه به وضعیت اکنون شهرهای‌ ایران، بیان‌گر این مدعاست که شهرهای امروز ما با چالش‌های جدی در هر دو زمینه‌ی پیش‌گفته مواجه‌اند. شهرهای امروز ما مستلزم نقد جدی و ساختاری‌اند. از سویی واکاوی نمونه‌های موردی و زنده در بستر شهر، شاید بتواند خوانشی دقیق‌تر از چالش‌های شهر به دست دهد و شاید هم نگارنده خیال می‌پزد که یادآوری پتانسیل‌های موجود در گوشه و کنار همین شهرهای دودآلوده و ماشین‌زده، تلنگری باشد برای تصمیم‌سازان حوزه‌ی شهر. باشد که این صدا شنیده شود!

***

میدان ونک در واقع یک میدان شهری (urban square) نیست، بلکه به معنای دقیق کلمه یک فلکه‌ی ترافیکی (roundabout) است. فلکه‌ها اغلب جزیره‌های متروکه‌ای هستند که حتی اگر عابر پیاده از گرداب بیمناک ماشین و آسفالت به سلامت گذر کرد و به ساحل آن رسید، او را غنیمتی است به موسیقی دل‌ا‌نگیز گاز و ترمز و رادیاتور، به رایحه‌ی هوش‌ربای اگزوز و البته به مناظر بدیع ترافیک؛ و این آشفتگی دوّارِ بی‌پایان! از این روست که این جزیره‌ی خالی از سکنه و بی‌مصرف را باید به ضرب و زور آب و سبزه‌ بیارایند که لااقل برای سواره‌ها منظره‌ای دست‌وپا کرده باشند. ازاین نقطه‌نظر، میدان ونک مثال بی‌نقصی است از یک فلکه‌ی ترافیکی تمام عیار! ونک، میدانی است که چهار خیابان و یک بزرگ‌راه به آن متصل است؛ میدانی که سرِ راه شریان تاریخی و حایزاهمیت "ولیعصر" نشسته است که از میدان راه آهن تا تجریش، جنوب تا شمال پایتخت را به هم می‌دوزد. اجازه دهید از سمت جنوب خیابان ولیعصر وارد محدوده‌ی میدان شویم و از منظر یک انسان پیاده به اطراف نگاهی بیندازیم. همین که به آستانه‌ی میدان برسی، در ضلع جنوب شرقی، به دو عنصر شاخص برخواهی خورد: "داروخانه‌ی شبانه‌روزی قانون" و "سرویس بهداشتی عمومی". «جلوی داروخانه‌ی قانون» درست همان جایی است که اگر بخواهید در میدان ونک قرار ملاقات بگذارید احتمالا به آن متوسل می‌شوید. شما در میدان شاخص و پُر آمد و شدی چون "ونک" به عنوان عابر پیاده فضایی برای مکث ندارید، مگر جلوی داروخانه‌ی قانون یا شاید هم جلوی توالت عمومی ونک! این که بر طبق کدام اصل طراحی شهری، جداره‌ی یک میدان مهم شهری را به مستراح (که البته وجودش ضروری است، اما جانمایی درست‌اش ضروری‌تر) اختصاص می‌دهیم از حوصله‌ی این قلم خارج است! ضلع غربی میدان، ایستگاه تاکسی‌ها است که به بیلبورد غول‌پیکری مزین است. ایستگاه و بیلبورد هر دو نقش به‌سزایی در اغتشاش بصریِ پیش‌آمده دارند. میدان ونک در واقع فاقد یک جداره‌ی شهری منسجم است. جداره‌های شهری، همان پوسته‌های بیرونی ساختمان‌ها هستند که بخش مهمی از سیمای شهر را شکل می‌دهند. میدان ونک فاقد این پوسته است. هر آن‌چه که هست یک "ازهم‌گسیختگی" شهری و یک آشفتگی بصری است. خط آسمانِ میدان گیج و گنگ است. در چنین وضعیتی است که باید دست به دامان نقاشی‌های دیواری شویم که شاید به جادوی قلم نقاش چهره‌ی عبوس میدان را کمی تلطیف کنیم. البته بعید است دیوار بدقواره و خارج از مقیاس ضلع غربی میدان با این ترفندها چشم‌های شما را نوازش کند. این همه گفتم که برسم به سوی شمال غربی میدان که سال‌هاست به پوششی رنگین محصور است. ورای این حصار، زمینی بکر آرمیده به وسعت تقریبی 1.8 هکتار که از شمال به خیابان خدّامی، از شرق به خیابان ولیعصر و از جنوب به خیابان ونک تکیه می‌زند. زمینی که می‌تواند با یک برنامه‌ریزی هدفمند و انسان‌گرا، تا حد زیادی نواقص پیش‌تر برشمرده‌ی این میدان مهم پایتخت را رفع و رجوع کند که در سطور پیش رو توضیح خواهم داد. قابل ذکر است که این زمین سال‌هاست در کش و قوس جدالی بی پایان گرفتار آمده و همین که تا به امروز از تبدیل شدن به برجِ "آسمان"ی دیگر (یا همان مرکز خرید آسمان ونک) جان به در برده جای شکرش باقی است. البته نگارنده‌ی این سطور به هیچ وجه قصد دخول به دعوای سالیان شهرداری، شورای شهر، مالک (و اخیراً مترو) بر سر این زمین ندارد که اصلاً مورد بحث این قلم نیست. اما در عین حال نمی‌تواند خرسندی خویش را از این‌که شهرداری منطقه سه تهران با مالک زمین بر سر عرصه و اعیان آن به تفاهم رسیده و هفتاد درصد از این ملک به فضای سبز متعلق شده، پنهان کند. همین‌طور که نمی‌تواند بر تصمیم خردمندانه‌ی شورای عالی شهرسازی و معماری که تا اطلاع ثانوی هر گونه عملیات اجرایی در این زمین را ممنوع اعلام کرده چشم بپوشد]3[. آن‌چه دغدغه‌ی این قلم است، چیزی ورای کشمکش‌های سوداگرایانه‌ بر سر قطعه زمینی است که سال‌هاست در کنج میدانی در پایتخت مملکت در انتظار سرنوشتی نامعلوم سماق می‌مکد! مسئله‌ی مورد بحث این نوشتار، موقعیت ویژه‌ی این زمین در جوار یک گره مهم شهری (در اینجا میدان ونک) و چگونگی بهره‌وری از فواید آن برای شهر و شهروندان است. این مسئله به راحتی قابل تعمیم خواهد بود به بسیاری از زمین‌های شاخص و بلاتکلیف که در بستر شهرهای ما جا خوش کرده‌اند.


نمایی از میدان ونک. عقب‌نشستگی سرویس بهداشتی عمومی در مجاورت نقاشی دیواری
 در ضلع جنوب شرقی میدان (بالا-راست تصویر) به وضوح مشخص است. عکس از خبرگزاری آریا



نمای ضلع غربی میدان: سایه‌ی دیوارِ رنگیِ "مرکز خرید آسمان ونک" بر میدان سنگینی می‌کند. عکس از حسن خسروی

***

برای اینکه تصوری از مقیاس "زمین ضلع شمال غربی میدان ونک" به دست دهم، ارجاع می‌دهم شما را به میدان تاریخی ترافالگار در مرکز لندن. این میدانِ یادمانی با وسعتی حدود یک هکتار یکی از مهم‌ترین میادین شهری در بریتانیاست. میدان ترافالگار در عین حال که یک میدان سمبولیک است، در واقع یک پلازای عظیم شهری در اختیار پیاده‌هاست. از این منظر که سه ضلع این میدان به خیابان‌های مجاور و ضلع شمالی آن به یک بنا (گالری ملی بریتانیا-The National Gallery) متصل است، شاید بی‌شباهت به سایت مورد بحث ما نباشد که آن نیز از سه ضلع روی به خیابان دارد و ضلع غربی آن به دیوار بناهای مجاور تکیه می‌زند (بنده را عفو فرموده و فعلا بر این قیاس مع‌الفارق چشم بپوشید!). زمین مورد بحث ما تقریباً دو برابر میدان ترافالگار مساحت دارد و این خود به خوبی نشان می‌دهد که چه قابلیتی در این زمین برای تبدیل شدن به یک میدان شهری (حتی در مقیاس ملی) نهفته است. 

تصویر هوایی میدان ترافالگار، لندن (منبع: گوکل مپ) 

میدان ترافالگار در مرکز لندن  (منبع عکس: (London Aerial Photo Library  Alamy Stock Photo  

چنا‌‌ن‌چه فرض را بر قول شهرداری منطقه سه تهران بگذاریم و سی درصد این زمین را به بنای معهوده اختصاص دهیم، هنوز چیزی حدود 1.2 هکتار سهم فضای سبز/فضای باز خواهد بود. مشکل اما از آن‌جا آغاز می‌شود که این تقسیم‌بندی "سی" و "هفتاد" درصدی باعث شود صاحبانِ امر زمین را به دو پروژه‌ی کاملاً مجزّا تقسیم و هر یک ساز خویش کوک کنند. تصمیم قاطع کمیسیون ماده‌ی پنج شورای عالی شهرسازی و معماری بر ممنوعیت هر نوع ساخت و ساز در این سایت نشان از آن دارد که مسئولین امر یحتمل بر اهمیت موقعیت بسیار ویژه‌ی این زمین در مجاورت یک گره شاخص شهری به خوبی واقف‌اند. البته نگارنده با این نظریه که صد درصدِ این سایتِ به خصوص به فضای سبز تعلق گیرد چندان موافق نیست. چرا که درهم‌آمیختگی فعالیت‌ها و کابری‌ها شرط اول ایجاد یک فضای شهری پویا، زنده و پایدار است. نکته این‌جاست که توده و فضای این زمین را می‌بایست به صورت طرحی یکپارچه مورد مداقه قرار داد. همان‌طور که در آغاز این نوشتار بر اهمیت چگونگی شکل‌دهی و جانمایی بناها در شهر اشاره رفت، نحوه‌ی قرارگیری بنا در این سایت و دیالوگی که با فضای باز برقرار می‌کند، می‌تواند در شکل‌گیری یک میدان مهم شهری در شمال پایتخت نقش به‌سزایی ایفا نماید. تصور بفرمایید بنایی واجد ارزش‌های معمارانه (فارغ از کاربری آن)، با مقیاسی انسانی، متخلخل و نفوذپذیر در تراز همکف از سوی میدان، بر ضلع غربی سایت تکیه بزند و یک حیاط شهری به وسعت یک هکتار را در بر گیرد. آن‌گاه به راحتی می‌توان ایستگاه مترو «ونک-تجریش» را در همین فضای باز شهری تعبیه کرد. آن وقت است که باید آن فلکه‌ی بی‌مصرف را از جا درآورد و با یک سازماندهی فضایی اصولی فلکه‌ی ونک را به "تقاطع ونک" تبدیل نمود. البته در خبر است شهرداری، طرح زیرگذری برای میدان ونک در سر می‌پروراند. پیشنهاد می‌کنم اگر پولی در بساط هست ولخرجی نفرمایند و پس‌انداز کنند برای توسعه‌ی حمل و نقل عمومی پایتخت که از نان شب واجب‌تر است. سوراخ کردن دل و روده‌ی شهر برای ماشین‌ها درمان این درد نیست. حتی اگر در برخی موارد خاص درمان هم باشد، اولویت این شهر نیست. اولویت، حمل و نقل عمومی است. در خصوص کابری ساختمان میدان شهری مفروضه، پیشنهاد نگارنده بنایی با تسلط کاربری فرهنگی است. یک مجتمع فرهنگی چندمنظوره مشرف به یک حیاط شهری زیبا. با این کار به جرأت می توان‌گفت اولین میدان شهری پایتخت به معنای واقعی کلمه متولد خواهد شد. اما اگر اصرار بر ایجاد پهنه‌ی مختلط تجاری-اداری است- که از ظواهر امر چنین برمی‌آید- می‌توان فضای تجاری را با رویکرد "بازار ایرانی" (نه لزوما به لحاظ شکل، که به لحاظ معنا) تعریف نمود. در چنین وضعیتی فلکه‌ی ونک، تبدیل به میدان شهری‌ای پیاده محور خواهد شد که دیگر تنها مکانی برای ماشین‌ها نیست. دیگر بعد از این چیزی بیش از یک "داروخانه" هویت‌اش را تعریف خواهد کرد. ایجاد فضاهایی از این دست به شهر معنا می‌بخشد و به شهروند امکان "ماندن" در شهر می‌دهد. این حیاط شهریِ یک هکتاریِ خیالی با کابری‌ها و فعالیت‌هایی که درون‌اش اتفاق می‌افتد، با ترکیبی از سنگفرش و آب و نور و درخت و مجسمه، فضای شهری سرزنده‌ای خواهد بود که شهر برای شهروندان‌اش به ارث خواهد گذاشت. 

احمدرضا حکیمی نژاد
خردادماه 1395

1.         Colin Buchanan (1963), Traffic in Towns
2.         شهرسازی شهروندگرا: ارتقای عرصه‌های همگانی در شهرها و محیط‌های شهری، نوشته‌ی فرانسیس تیبالدز، ترجمه‌ی محمد احمدی‌نژاد (نشر خاک، 1383)
3.         روزنامه شرق (10 خرداد 1395). مترو ونک-تجریش هوا شد، معصومه اصغری.

Popular posts from this blog

‘Errors of Scale’: The Story of Tehran’s Abbasabad Lands

'The Right to the City' and the Problem of Tehran

City as Stage: Performative Body and the Authoritarian City